اختصاصی / باز هم پای محمد مایلیکهن به دادگاه باز شد؛ اینبار هم به خاطر شکایت یک چهره فوتبالی. هر چند مایلیکهن بیشترین سهم را از دعواهای فوتبالی در ایران داشته اما در کنار او چهرههای دیگری نیز در دعواهای فوتبالی در ایران، نقش پررنگی داشتهاند.
به گزارش سایت رسمی فوتبال برتر؛ قهر و آشتیها در فوتبال ایران، داستانیست که قدمت زیادی دارد و این اختلافها بعضی وقتها آنقدر بالا گرفته که حتی منجر به شکایت و زندان رفتن طرفین شده. در جدیدترین اتفاق «محمد مایلیکهن» سرمربی سابق تیم ملی به دلیل برخی اظهارات علیه «امیر قلعهنویی» در دادگاه حاضر شد. در این جلسه مایلیکهن صحبتهای خود درباره سرمربی تیم ملی که دلیل شکایت وی بوده را پذیرفت و اعلام کرده قصد انکار آن صحبتها را ندارد. گفتنی است ظرف روزهای آینده رأی این شکایت جنجالی صادر خواهد شد. به همین بهانه معروفترین دعواهای فوتبالیها در طی سالیان گذشته را با هم مرور میکنیم.
۱) کودتای ۱۴ بازیکن در تیم پرویز دهداری
بیش از سی سال از کودتای معروف بازیکنان علیه زندهیاد دهداری گذشته اما بازخوانی آن واقعه، هنوز هم ناگفتههایی در دل خود دارد. ماجرا از این قرار بود که پس از بازیهای آسیایی ۱۹۸۶ سئول، ۱۴ بازیکن که همگی از نفرات شاخص تیم ملی بودند، به یکباره از تیم ملی استعفا دادند. یک روایت میگوید که جرقه این آتش زمانی خورده شد که در بازیهای آسیایی، در دیدار ایران و ژاپن، پرویز دهداری حکم به نیمکتنشینی محمد پنجعلی میدهد. کاپیتان پرسپولیس که آن روزها در اوج آمادگی بود؛ با دستور سرمربی روی نیمکت مینشیند که بعضی دلیل آن را بالا رفتن سن او از نظر دهداری میدانند و بعضی دیگر شهادت پنجعلی علیه یکی از دوستان و شاگردان قدیمی دهداری!
بعد از این اتفاق، موارد زیادی از جمله اختلاف بازیکنان با رضا وطنخواه مطرح شد. رضا وطنخواه دستیار دهداری بود و بسیاری از بازیکنان از رفتار خشک او آزرده بودند و به نوعی از او خوششان نمیآمد. مثلاً عبدالعلی چنگیز ظاهرا به دلیل صحبت با یک خانم کرهای در بازیهای آسیایی به شدت بازخواست میشود یا ابطحی به دلیل خوردن بستنی بازخواست میشود و مربی تیم ملی به او میگوید اگر در این بستنی ماده نیروزا باشد چه میکنی؟
هرچند درباره ابطحی هم نقل دیگری وجود دارد و آن هم اینکه به او گفته میشود درحال خوردن چه چیزی هستی؟ که ابطحی با خنده میگوید، بستنی. این صحبت ابطحی باعث دلخوری میشود چرا که مربی وقت تیم ملی تصور میکرده که ابطحی او را سرکار گذاشته است.
این تنها حاشیه نبوده؛ زمانی که بازیکنان در یک فروشگاه کرهای حاضر میشوند تا وسایلی خریداری کنند، مربی تیم به تندی به بازیکنان میگوید «تا وقتی دهداری دست به چیزی نزده، شما حق دست زدن به اشیا داخل فروشگاه را ندارید!» سرانجام پس از آن بازیها، به دلایل مختلفی که گفته شد، ۱۴ بازیکن تیم ملی دست به کودتا میزنند و با انتشار متنی استعفای خود را اعلام میکنند.
در ادامه، فدراسیون طرف مربی را گرفت و دهداری هم هیچ نرمشی از خود نشان نداد و با دعوت از بازیکنان جدید، خون تازهای وارد رگهای فوتبال کرد. ۱۴ بازیکن مستعفی شامل احمد سجادی، محمد پنجعلی، مرتضی فنونیزاده، اصغر حاجیلو، شاهین بیانی، شاهرخ بیانی، حمید درخشان، ضیا عربشاهی، مرتضی یکه، ناصر محمدخانی، عبدالعلی چنگیز، فتحآبادی، فرشاد پیوس و مهدی ابطحی بودند که دیگر از سوی دهداری به تیم ملی دعوت نشدند.
نکته جالب اینکه، دوستان این ستارهها و کسانی که همراه این ۱۴ ستاره در اردوهای گذشته به تیم ملی دعوت میشدند هم در لیست سیاه سرمربی قرار گرفتند؛ نفراتی چون بهروز سلطانی، شکورزاده، رضا احدی، جعفر مختاریفرد، حمید علیدوستی و...
دهداری با جوانانی کم نامونشان تیم ملی را به مسابقات مقدماتی المپیک ۱۹۸۸ سئول برد؛ نفراتی که خودشان فکر نمیکردند تا ۳ سال دیگر پیراهن تیم ملی فوتبال ایران را به تن کنند. نفراتی چون ژاله مستقیم، جانفدا، پرویز ادیبی، محمد علوی، زرینچه، مرفاوی و...
۲) خداداد و بلاژویچ؛ هزار و یک شب اختلافات
«یک گل زده و یک عمر دارد نانش را می خورد.» این جمله مرحوم محمد رنجبر در توصیف خداداد عزیزی بود! خیلی ٫ها بر این عقیدهاند که اگر روز هشتم آذر ۱۳۷۶ از زندگی خداداد حذف شود، او به یک انسانی معمولی تبدیل میشود. در مقابل اما آن بغل پای جادویی که اصلاً معلوم نشد چرا جلو پای مارک بوسنیچ از زمین بلند شد، آن قدر قدرت داشت تا عزیزی را عزیز ملت ایران کند.
چهار سال پس از صعود ایران به جام جهانی ۹۸، میروسلاو بلاژویچ تلاش میکرد ایران را برای یک صعود دیگر آماده کند. خداداد هم بود ولی بلاژویچ در اولین حرکت پیراهن شماره یازده تیم ملی را که آن زمان ملک شخصی خداداد عزیزی به حساب میآمد، به رحمان رضایی داد! همان پیراهنی که خداداد در یک بازی دوستانه پس از تعویض، آن را از تنش در آورد و زیرپا له کرد! بلاژ با این کار میخواست تابوی عزیزی را بشکند اما خداداد عصر آن روز پیش مربی رفت و از تیم ملی خداحافظی کرد.
پس از آن، جنگ لفظی بین او و سرمربی تیم ملی به جنگ علنی بین خداداد و فدراسیون تبدیل شد و تلفات جنگ، ۱۸ ماه دوری او از پیراهن سفید تیم ملی ایران بود.
با این حال همایون شاهرخی که با سیاستهای کدخدا منشانه خود مشکلات را حل میکرد، با کمک محمد دادکان او را به تیم ملی برگرداند. خداداد اما با بازگشت برانکو به ایران، باز هم جایگاهش را از دست داد و در مقطعی در آستانه بازی با اردن در مقدماتی جام جهانی، به دلیل افزایش روحیه ملیپوشان در اردو حاضر شد. عزیزی البته این حرفها را قبول نداشت؛ او معتقد بود بلاژویچ به دستور بالا دستیها او را خط زده وگرنه خودش تمایل داشته که او را در تیمش داشته باشد.
خداداد چهار سال پیش در مصاحبهای درباره دلیل کنار رفتنش از تیم ملی گفت: «پس از جام جهانی ۱۹۹۸ فرانسه در خصوص پاداش فیفا حرف زدم و از فدراسیون پرسیدم آن پولها چه شد؟ حدود ۱۸ ماهی به تیم ملی دعوت نشدم و بعد از مدتها که بلاژویچ من را دعوت کرد، در اولین اردو و بازی دوستانه برای من لباس نیاوردند. یک احساسی درون من میگفت این ماجرا طبیعی و اتفاقی نبوده. بلاژویچ کارهای نبود و از بالا دستور داده بودند که خداداد عزیزی نباشد. بعدها آقای بهزاد کتیرایی و آقای فائقی خیلی مسائل پشت پرده را برایم توضیح دادند. به هرحال، برنامهریزی کرده بودند که خداداد عزیزی از تیم ملی برود. یک بار که مثلا ما را با آقای صفاییفراهانی آشتی دادند، رئیس وقت فدراسیون گفت من میروم و مشکل تو با تیم ملی را حل میکنم! اما رفت که رفت.»
۳) دایی و مایلیکهن؛ از مستطیل سبز تا زندان
قصه طولانی اختلاف بین علی دایی و محمد مایلیکهن، همان مثنوی هفتاد من است که هرچه صفحاتش را ورق بزنید تمام نمیشود که نمیشود. علی دایی سالها قبل در تیم ملی با مایلیکهن کار کرد اما بعدها وقتی این دو در قامت سرمربی، تیمهایشان را به مصاف یکدیگر میفرستادند، هر بار زخم اختلافشان سر باز میکرد و پرده جدیدی از آن به نمایش در میآمد.
سه سال قبل اما نادر فریادشیران، رفیق صمیمی و یار غار مایلیکهن، پرده از ریشه این اختلاف قدیمی برداشت. او در برنامهای تلویزیونی گفت: «علی دایی در دورهای به باشگاه السد رفت و همان زمان بازیکن تیم ملی هم بود. آقای جو بونفرر سرمربی السد به علی گفته بود اگر من مربی تیم ملی ایران باشم، این تیم را به جام جهانی میبرم. دایی هم این حرف را در تهران گفت و به گوش آقای مایلیکهن رسید که باعث شد ناراحت شود. مثل این است که سردار الان در مصاحبه بگوید مربی زنیت گفته اگر من جای سرمربی تیم ملی را بگیرم، ایران را به جام جهانی میبرم. آقای مایلیکهن گفت بهتر است دایی را مدتی دعوت نکنیم. چند بازی دوستانه داشتیم که علی دعوت نشد. بعد از آن آقای داریوش مصطفوی رئیس فدراسیون فوتبال به مایلیکهن گفت علی برگردد و یک طوری مشکل حل شود. مایلیکهن هم گفت یک نامه بنویسید! آقای مصطفوی هم یک نامه داد و گفت این نامه را دایی نوشته. بعداً ما فهمیدیم این نامه فیک بود! البته علی هم به تیم ملی برگشت.»
پس از آن، زمانی که دایی وارد عرصه مربیگری شد، این دو نفر بارها با یکدیگر سرشاخ شدند. ماجرا آنقدر ادامهدار شد که دایی با شکایت از مایلیکهن به دلیل تهمت و نشر اکاذیب، او را روانه زندان کرد.
سرانجام در سال ۹۴، وقتی مایلیکهن به دلیل مشکل قلبی در بیمارستان بستری شد، در مصاحبهای اعلام کرد اگر باعث ناراحتی دایی شده از او عذرخواهی میکند و دایی بلافاصله به همراه کریم باقری و حبیب کاشانی، به عیادت او رفت؛ اتفاقی که باعث ایجاد فضایی احساسی بین آنها شد و به نظر نقطه پایانی بود بر سال ها اختلاف و مشکل بین دو پیشکسوت فوتبال ایران.
۴) اختلاف مالدینی و مایلیکهن؛ پشیمانی بیفایده شاهرودی!
«رضا شاهرودی» یکی از برترین مدافعان چپ تاریخ فوتبال ایران است. مرد خوشتیپ فوتبال در دهه ۹۰ میلادی که به دلیل شباهتش با مالدینی، این لقب را به او سنجاق کردهاند، در برههای با محمد مایلیکهن به مشکل خورد.
پیش از رقابتهای جام ملتهای آسیا در سال ۱۹۹۶، در آخرین تمرین تیم ملی فوتبال برای حضور در این مسابقات، شاهرودی دیر سر تمرین حاضر شد و همین باعث شد تا مایلیکهن روی نامش قلم قرمز بکشد. ماجرایی که البته به این سادگی نیست و هر کدام از دو طرف، روایت متفاوتی از آن دارند.
شاهرودی چند سال قبل در مصاحبهای درباره آن اختلاف گفت: «مایلیکهن وقتی به تیم ملی آمد بزرگان فوتبال را از پرسپولیس در تیم ملی جمع کرد و نظم خوبی را آورد اما همیشه به موهای من گیر میداد و میگفت باید موهایت را کوتاه کنی اما من میگفتم حاج آقا من را همه به موهایم میشناسند و هر کاری کرد موهایم را کوتاه نکردم. در آن زمان مایلیکهن میگفت باید همه لباسهایتان یک شکل باشد اما لباسهای ما که از شرکت شکاری بود، بعد از شسته شدن رنگ میداد و جورابهای سفید ما تبدیل به صورتی، زرد و سایر رنگها میشد و این دیگر تقصیر ما نبود. حاجی تاکید زیادی روی نظم و انضباط داشت و الان به این نتیجه رسیدهام که باید به حرف مربی خود گوش می دادم.»
مایلیکهن هم چندی پیش درباره این اتفاق اینگونه توضیح داد: «من تأکید کرده بودم هیچ ملیپوشی از اردو خارج نشود زیرا یادم هست در همان روز برای کارهای گذرنامه و ویزای بچهها درگیر بودیم اما وقتی برگشتم شنیدم سعداوی و شاهرودی از اردو خارج شدند و همین باعث شد تا به تمرین تیم ملی دیر برسند. وقتی به تمرین آمدم به آنها گفتم لباس بپوشند و بروند. سعداوی زنگ زد و خواست معذرتخواهی کند که من گفتم نیازی به عذرخواهی نیست زیرا نباید شخصیت افراد خرد شود اما شاهرودی این کار را نکرد. البته بگویم دنبال عذرخواهی نبودم اما دوست داشتم او یک تماسی بگیرد و یک توضیحی ارایه دهد.»
این اتفاقات نهایتاً منجر به جا ماندن شاهرودی از پرواز ایران به جام ملتهای ۱۹۹۶ شد. مالدینی فوتبال ایران البته آنقدر بدشانس بود که دو سال بعد هم زمانی که تیم ملی برای حضور در جام جهانی در کشور فرانسه حضور داشت، پیش از اولین بازی ملیپوشان مقابل یوگسلاوی در تمرین دچار مصدومیت شد و هر سه بازی ایران را از دست داد. این در حالی بود که شاهرودی بازیکن فیکس تیم ملی بود.
۵) رحمتی و کیروش؛ داغی که بر دل شماره یک ماند
بی شک «مهدی رحمتی» یکی از برترین دروازهبانهای تاریخ فوتبال ایران است. شماره یکِ خوش قد و قامتی که سالها در تیمهای مختلف مانند مس کرمان، سپاهان، استقلال و... درخشید و در تیم ملی هم یک مهره قابل اطمینان بود.
شروع داستان کیروش و رحمتی بازی ایران و ازبکستان در مقدماتی جام جهانی ۲۰۱۴ بود؛ جایی که اشتباه رحمتی در بازی ایران و ازبکستان در ورزشگاه آزادی، باعث شد تا تیم ایران شکست بخورد و رویای صعود در دور دستترین فاصله قرار بگیرد. رحمتی که پیش از آن در بازی با لبنان هم روی یک اشتباه گل خورد و باعث شکست ایران شد، پس از آن با انتشار متنی از خداحافظی موقتش گفت. او تصمیمش را شخصی و بدون مشورت با سرمربی عنوان کرد. کیروش هم در پاسخ این مسئله را پذیرفت و آن را نه چندان مهم خواند. کلمه «موقت» اما برای کیروش تعبیری جز دائمی نداشت و او برای همیشه رحمتی را کنار گذاشت.
به نظر میرسید با توجه به شرایط آن زمان تیم ملی و کار سخت برای صعود به جام جهانی، رحمتی بر این باور بود که تیم ملی به برزیل صعود نمیکند و با برکناری کیروش به تیم ملی برمیگردد. کیروش اما مسیرش را با رحمان احمدی و علیرضا حقیقی ادامه داد و نتایج خوبی هم گرفت. پس از آن، در جام ملتها ضعف دروازهبانی ایران آغاز شد و رحمتی هم دوباره اوج گرفت؛ تا جایی که روی سکوها شعار «تیم ملی بدون سید را نمیخواهیم» شنیده میشد! اما مرغ مرد پرتغالی یک پا داشت. نهایتا کیروش باز شدن درهای تیم ملی برای رحمتی را منوط به عذرخواهی او دانست و رحمتی هم نامهای را امضا کرد اما هیچوقت به تیم ملی برنگشت.
اختلاف این دو هیچوقت تمام نشد و رحمتی بارها علیه کیروش مصاحبه کرد و گفت که او هرجا بوده، نفر دوم بوده و فدراسیون باید یک مربی ایرانی را بالای سر کیروش بگذارد. در سوی دیگر، در روزهایی که آمادگی بالای رحمتی به اهرم فشار علیه سرمربی تبدیل شده بود، او با ۴ دروازهبان به نشست خبری رفت تا به این پرسشها پاسخ دهد و رحمتی هرگز دیگر لباس تیم ملی را نپوشید؛ لباسی که داغ پوشیدنش در جام جهانی برای همیشه بر دل او ماند. (تصویر شماره ۷)
۶) کیروش و عقیلی؛ پای رحمتی در میان بود؟
درست در روزهایی که ابر سیاه بر رابطه کیروش و رحمتی سایه انداخته بود، رابطه بین سرمربی پرتغالی و «هادی عقیلی» هم تیره و تار شد. عقیلی که در تیم ملی با ۶۹ بازی و ۱۰ گل جزو افرادی بود که میتوانست وارد باشگاه صد تاییها شود، خیلی زودتر از حد تصور به نقطه پایان رسید. کنار گذاشتن عقیلی از تیم ملی همزمان با اتفاق مشابهی بود که برای سید مهدی رحمتی افتاد و به عقیده عدهای، دلیل کنار گذاشتن هر دو بازیکن مشابه هم بود. عقیلی و رحمتی که در سپاهان با یکدیگر همبازی بودند، همیشه رابطه خوبی با هم داشته و در اردوهای تیم ملی هم نزدیکی زیادی با هم داشتند. به طوری که هر دو به فاصله زمانی کوتاه از تیم ملی خداحافظی کرده ولی به سرعت از تصمیم خود پشیمان شدند.
در این میان گفته میشود عقیلی پا سوز رحمتی شده و برای مقابله با نکونام و به تحریک دروازهبان وقت تیم ملی اعلام خداحافظی کردند تا کیروش برای محدود کردن اختیارات کاپیتان خود تحت فشار قرار گرفته و سپس با فشار افکار عمومی به تیم ملی بازگردند. اتفاقی که هرگز نیفتاد و کیروش دیگر تحت هیچ شرایطی این ۲ بازیکن را به اردو دعوت نکرد تا اختیارات نکونام در تیم ملی حتی بیشتر از قبل شود.
عقیلی که برای دیدار تیم ملی کشورمان به اردو دعوت شد، پس از اینکه فهمید نامش در فهرست نهایی بازی با لبنان حضور ندارد به حالت قهر تمرینات را ترک کرد و این اتفاق با واکنش سرمربی تیم ملی همراه شد و عدهای از نزدیکان تیم ملی گفتند کیروش از همان زمان تصمیم گرفت نام این بازیکن را در فهرست سیاه خود قرار دهد.
پس از آن تلاشهای عقیلی برای بازگشت به تیم ملی بینتیجه ماند و این بازیکن دیگر نتوانست نظر مثبت کیروش را جلب کند. موضوعی که باعث شد مدافع آماده آن روزهای تیم ملی، که در مقطعی به عنوان کاندیدای بازیکن سال آسیا هم مطرح شد، یک خداحافظی اجباری با پیراهن تیم ملی کشورمان داشته و تنها تمرکزش روی بازیهای باشگاهی باشد.
بعدها خود عقیلی درباره این موضوع گفت: «پیش از بازی با لبنان خود کیروش تهران نبوده و به کمکهایش میگوید بازیکنان را دعوت کنید. هادی عقیلی به اردوی تیم ملی دعوت میشود و وقتی کیروش برگشت، از دیدن من شاخ درآورد. اینها را من بعداً فهمیدم. حتی علیرضا منصوریان وقتی من را دید، گفت خوش آمدی. حتی من را بغل میکردند ولی من اصلا نمیفهمیدم داستان چیست و بعداً فهمیدم. بعد یکی از دستیاران کیروش گفته بود که ما یک گندی زدیم و هادی عقیلی را دعوت کردیم. همان روز اول به من گفت که من تو را بازی نمیدهم. من تا شب بازی در اردو بودم و بهترین تمریناتم را کردم و شب بازی رفتم. شب بازی رفتم چون در لیست نبودم. من شب بازی رفتم و گفتم من اردو را ترک میکنم. گفت نه صبر کن من فردا خودم اعلام میکنم و فردا در واقع میخواست حکم اخراج را بزند. یعنی جریان این بود. من اشتباه بزرگی کردم که از اردوی تیم ملی رفتم و بعد از آن عذرخواهی کردم. اینها همه برای قبل از عذرخواهی است. دو سه ماه بعد جواد نکونام با من تماس گرفت و گفت تو حاضری عذرخواهی کنی؟ گفتم بله من حاضرم و برمیگردم. نکونام گفت قرار شده مهدی رحمتی به برنامه نود برود و عذرخواهی کند. کیروش گفته بود، هادی همان عذرخواهی در خبرگزاری برایش کافی است ولی مهدی رحمتی باید عذرخواهی کند. مهدی رحمتی به برنامه نود رفت ولی هر چقدر عادل گفت عذرخواهی کن، گفت کاری نکردهام که عذرخواهی کنم. بعد از این هم داستان نوشتن نامه و عذرخواهی کردن در نامه ایجاد شد که اصلا من ایران نبودم که بتوانم نامهای را امضا کنم. باز مهدی رفت و امضا کرد و البته برنگشت. من که اصلا ایران نبودم. فدراسیون هم هیچ تماس یا ایمیلی برای من نفرستاد. شاید فدراسیون ایمیلی نداشته! این موضوع تکراری شده است.»
۷) مایلی - قلعهنویی، دعوایی به قدمت تاریخ!
دعوای «امیر قلعهنویی» و «محمد مایلی کهن» گویا هیچوقت تمامی ندارد و به سالها قبل و به اولین دوره حضور قلعهنویی روی نیمکت تیم ملی برمیگردد اما مرحله جدید درگیری آنها از سال ۱۳۹۷ آغاز شد. در آن سال مایلیکهن به اظهارات امیر قلعهنویی مبنی بر اینکه تاج، کفاشیان و فردوسیپور به فوتبال ایران خیانت کرده و باید محاکمه شوند، واکنش نشان داد. او دوباره قلعهنویی را با واژه «گروهبان قندلی» مورد خطاب قرار داد و بیان کرد که اگر قرار بر محاکمه باشد، این آقایان به خاطر کارهایی که در فوتبال کشورمان کردهاند، باید بدون محاکمه اعدام شوند!
مایلیکهن در ادامه تحصیلات قلعهنویی را مورد تمسخر قرار داد و بیان کرد که تحصیلات این افراد به ششم ابتدایی نمیرسد اما ادعای فضل میکنند. او در ادامه، در یک مصاحبه گفت: «اینها که ادعا دارند، هر روز با مافیای رسانهای که دارند دنبال تخریب آدمهای نخبه فوتبال ما هستند.»
در ادامه مایلی کهن یک بار دیگر به قلعهنویی تاخت و بیان کرد که «این آقا که مدعی است افتخارات زیادی در داخل کشور دارد، یک مقام چهارمی هم در خارج از کشور بدست نیاورده است. او با سپاهان، ذوب آهن و استقلال در مسابقات آسیایی شرکت کرد اما با این تیمها یک مقام چهارم هم ندارد.»
مایلیکهن مدعی شد که قلعهنویی در داخل کشور مافیای رسانهای قوی دارد که از او حمایت میکنند.
در سال گذشته هم امیر قلعهنویی از محمد مایلیکهن به دادگاه به دلیل مصاحبه علیه خودش شکایت کرد. مایلیکهن در آخرین مصاحبه خود انتقادهای تندی را علیه امیر قلعهنویی مطرح کرد؛ ادعاهایی مبنی بر اینکه سرمربیان تیمهای لیگ برتری با نظر قلعه نویی انتخاب میشوند.
تا کنون نظری ثبت نشده است!