اسطوره فوتبال انگلیس پیش از رقابت حساس پرتغال و فرانسه از وضعیت فعلی اسطوره فوتبال جهان نوشت.
اختصاصی/ به گزارش سایت رسمی فوتبال برتر؛ آلن شیرر اسطوره فوتبال انگلیس و بهترین گلزن تاریخ لیگ برتر فوتبال این کشور در خصوص عملکرد کریستیانو رونالدو در این دوره از مسابقات یادداشتی شخصی منتشر کرده است. یادداشت شیرر، در خصوص تجربیات خود برای حفظ کیفیت در سن بالا و مقایسه این وضعیت با عملکرد فعلی رونالدو در یورو ۲۰۲۴ است که خواندن آن پیش از رقابت امشب فرانسه و پرتغال خالی از لطف نیست:
آن شب وقتی بازی پرتغال را میدیدید چه حسی داشتید؟ آیا وقتی کریستیانو رونالدو یک بار دیگر به دنبال غوغا در زمین بود سر او پای تلویزیون داد زدید؟ وقتی که برای بار یک میلیاردم با ژست خاص خود پشت ضربه کاشتهای قرار گرفت که در ۶۰ مرتبه اخیر تنها یک بار گلزنی کرده آیا فریاد زدید که «محض رضای خدا بگذار یک نفر دیگر بزند»؟ وقتی که او پنالتی را از دست داد و شروع به اشک ریختن کرد و بازیکنان تیم به او برای خروج از درام شخصیاش کمک کردند چطور؟ یا در آخر بازی وقتی او انتقام گرفت و اشکهایش دوباره جاری شد چه حسی داشتید؟ آیا برای استقامت او احترام قائل بودید یا پیش خودتان افسوس می خوردید که چرا همه چیز باید درباره او باشد؟
من نیز این احساسات یا حداقل بخشی از آنها را تجربه کردم؛ اما چیزی که من دیدم متفاوت بود. من یک شیر را دیدم؛ یک شیر پیر. شیر زخمی و ضربه خورده که با پنجههای خود آخرین رگههای غرور خود را حفظ میکند و در رها کردن این غرور بیمیل یا ناتوان است. بله، رونالدو ادا و اصولی همیشگی دارد که برخی از آنها به شکل ناامیدکنندهای غیرجذاب هستند اما در این رفتارها، زیبایی نیز وجود دارد؛ زیبایی در غرش او علیه غروب دوران حرفهای خود. نزدیک شدن به غروب و پشت کردن یک شیر به آن، اتفاقی باشکوه است.
این هفته، هفته شیرهای پیر بود؛ اندی ماری قهرمان باورنکردنی تنیس در ویمبلدون به سختی برای حضور در یک مسابقه دیگر، چشیدن طعم یک تورنمنت دیگر و زدن یک ضربه دیگر تلاش میکرد. مارک کاوندیش که مانند رونالدو ۳۹ ساله است در راه کسب بیشترین برد در تاریخ دوچرخهسواری تور دو فرانس قرار دارد. از یک سو، شما متجعب هستید که آنها چرا و چطور ادامه میدهند و از سویی دیگر، درست در کنار آنها قرار دارید. در مورد تنیس یا روی زین دوچرخه، مانند آنان مشتاق هستید؛ برای بازگشت زمان، برای آخرین غرش.
گاهی اوقات من آنالیزهای فنی انجام میدهم، گاهی اوقات مصاحبه میکنم و گاهی اوقات نظرم را درباره موضوعات و افراد مختلف بیان میکنم. در تمام این نظرات من به تجربه شخصیام در فوتبال تکیه کردهام. نه به این خاطر که تمرکز را از روی رونالدو بردارم و همه چیز را به سمت خودم سوق بدهم؛ بلکه برای اینکه به درک نگرش ذهنی ورزشکاران کمک کنم. من خودم را با رونالدو، یکی از بهترین بازیکنان تاریخ مقایسه نمیکنم اما من در طول دوران حرفهای خود در بالاترین سطح بازی کردم و در مواجه شدن با مرگ دوران ورزشی خود را یک متخصص میدانم. هر کسی در یک مقطع باید تصمیم به خداحافظی بگیرد اما من این حس درونی که هنوز یک ابرانسان هستید در حالی که شواهد به شما چیز دیگری میگویند را درک میکنم.
همه چیز به سرعت اتفاق افتاد، من در سه فصل متوالی برای بلکبرن در لیگ برتر انگلیس ۳۱، ۳۴ و ۳۱ گل به ثمر رساندم و احساس کردم که در حال بال درآوردن هستم. بعد از آن من فصلی ۲۰ تا ۲۵ گل برای نیوکاسل میزدم اما مصدومیتهای جدی کار خود را کردند. من بازیکنی متفاوت بودم و نمایشم در زمین با قبل فرق داشت اما در ذهن خودم احساس متفاوتی نداشتم. من سرعت خود را از دست داده بودم بنابراین به سرعت بازیکنان اطرافم نیاز داشتم؛ من میدانستم باید کجا باشم اما به زمان بیشتری برای جایگیری نیاز داشتم. من میدانستم که چطور برای خودم و تیمم زمان بخرم و در در فاز دفاعی تیم بیشتر شرکت داشتم. به دلیل توانایی بالایی که در سرزنی و بازی درگیرانه داشتم، برای هر ضربه کاشته حریف برای دفاع برمیگشتم. یادم میآید که مربی تیم سر بابی رابسون به من میگفت که چطور در این سن در تمامی ضربات کاشته، کرنر و اوت دفاع میکنی؟ کس دیگری نمیتواند این کار را انجام دهد؟ من نمیخواستم فوتبال برایم تبدیل به یک عادت روزمره شود؛ من عاشق فوتبال بودم، من عاشق گلزنی بودم.
با این وجود شما باید کاری که در توانتان هست را برای تیم خود انجام دهید و این مشکل فعلی من با رونالدو است. اینکه از الان روبرتو مارتینز چطور تیم پرتغال را مدیریت میکند جالب خواهد بود چرا که انگار رونالدو فرد اول نمایش این تیم است. او در همه بازیهای مرحله گروهی بازی کرد؛ حتی زمانی که صعود تیم قطعی شده بود و با وجود حضور بازیکنی با تکنیک بالا مثل برونو فرناندز تمامی ضربات کاشته را میزند. تحرک او در زمین هنوز فوقالعاده است؛ من عاشق احساسات، عطش و میل او برای پیروزی هستم. به نظر میرسید که او پس از هدر دادن پنالتی مقابل اسلوونی در آستانه فروپاشی روانی قرار دارد اما بعد اولین ضربه پنالتی تیمش را زد. چطور میتواند از این رفتار و شجاعت متجعب نشوید؟ باور کنید که من نیز این فشار را احساس کردم. رونالدو استانداردهای چابکی و آمادگی جسمانی را به سطح جدیدی برده اما برای او غیرممکن است که به اندازه سابق خوب باشد؛ قدرت پرش و سرعت او به شدت کاهش یافته است.
تیم باید در اولویت باشد؛ او نمیتواند همه کار بکند یا همه چیز تیم باشد؛ این نشانهای برای خداحافظی رونالدو نیست. تنها اوست که میتواند این تصمیم را بگیرد و بازیکنان فوقالعاده همواره میتوانند جادوی خود را نشان دهند. رونالدو همچنان چیزهای زیادی برای ارائه دارد؛ او هنوز از لحاظ فیزیکی تند و تیز است و جای تعجب نیست که اگر امشب تیمش مقابل کیلیان امباپه و فرانسه که در گلزنی مشکل داشتهاند راهی برای پیروزی پیدا کند. اما افت او کتمانناپذیر است؛ این اتفاقیست برای همه رخ میدهد.
مواجه شدن با پایان کار راحتی نیست؛ به خصوص در این ورزش بیرحم وقتی که شما از لحاظ ذاتی نیاز دارید که خود را در تیم نگه دارید و اثبات کنید؛ آن هم وقتی افراد زیادی وجود دارند که به شما میگویند چقدر فوقالعاده هستید و این ذات شما را تقویت میکنند؛ آنوقت است که شما نمیخواهید چیزی به پایان برسد. نت به دنبال کنترل بودم و میخواستم پیش از آنکه مردم از من بخواهند فوتبال را ترک کنم اما این تصمیم سختتر از آن چیزیست که به نظر میرسد. من تصمیم گرفتم در پایان فصل ۲۰۰۴/۲۰۰۵ از فوتبال خداحافظی کنم و افراد معدودی بودند که به من گفتند این زمان مناسبی برای خداحافظی بوده است؛ از جمله دروازهبان سابق نیوکاسل استیو هارپر که یکی از بهترین رفقای من بود. رابطه ما جایی برای حرفهای مزخرف نداشت، او من را در بهترین زمان خود دیده بود و من آن زمان در اوج نبودم و او نمیخواست که جهان من را با این تصویر قضاوت کند؛ هارپر به فکر من بود.
من در ۲۸ بازی آن فصل لیگ هفت گل به ثمر رساندم و ما در جدول بیست تیمی چهاردهم شدیم. ما البته در اروپا و جامهای حذفی خوب کار کردیم و من چند گل در آن مسابقات هم زدم تا کمی اوضاع بهتر باشد. برای هفتهها، سرمربی تیم گرام سونس به من میگفت که فقط یک سال دیگر بازی کن، فقط یک سال دیگر! او ذات من را قلقلک داد. مشکل این است که آخرین قدم در فوتبال ۱۰ ماه به طول میانجامد. سونس به من گفت که به اندازه کافی در فصل آینده به من فرصت بازی نمیرسد اما من بخشی از تیم خواهم بود. او به من گفت که اگر من به او در زمین کمک کنم، او خارج از زمین به من کمک میکند. بازیهایی بود که من لب خط کنار او حضور داشتم؛ یا با هدف اینکه بعدها جای او را بگیرم یا حداقل درباره مربیگری چیزهای بیاموزم. اما در انتهای فصل من ۴۱ بازی در تمام رقابتها انجام دادم و سونس در میانه فصل اخراج شد؛ اوضاع قرار نبود اینگونه پیش برود؛ وضعیت بدنی من به هم ریخته و آشفته بود.
شما دو صدا در ذهن خود دارید؛ یک اینکه «تو هنوز بهترین بازیکن اینجا هستی» و من همین فکر را میکردم. من نمیتوانستم بپذیرم که کسی بهتر از من در تیم وجود دارد اما مجبور بودم که که دیگر صدای درون ذهنم را غرق کنم. صدایی که یادآوری میکرد که کورسها را در زمین میبازم و ساقهایم درد میکند. همان صدایی که به من میگفت «تو اکنون بخش کوچکی از تیم هستی». من هیچوقت این را نمیخواستم؛ گاهی اوقات صبحها از خواب بیدار میشدم و عذاب میکشیدم از اینکه از من خواسته نمیشود به اندازه همتیمیهایم سخت تمرین کنم. از اینکه نمیتوانستم به اندازه آنها کار کنم متنفر بودم؛ مثل این بود که اعتماد به نفس شما آرام آرام پنچر شود. من نمیخواستم که مشکلی برای رختکن یا سرمربی باشم اگر احساس میکرد که باید به دلایلی من را بازی دهد. میدانستم که آخرین روزهایم فرا رسیده و باید بروم.
من خوششانس هم بودم؛ توانستم رکورد جکی مالیبرن به عنوان بهترین گلزن تاریخ نیوکاسل را بشکنم و با اختلافی کم این افتخار را از آن خود کنم؛ این موضوع به من حس آرامش میداد. چون به پایان نزدیک شده بودم با این اتفاق به وجد آمدم و بسیار خوشحال بودم. پایان زودتر از آنچه پیشبینی میکردم به سراغ من آمد. در روز ۱۷ آوریل، ما باخت یک بر صفر مقابل رقیب همشهری خود یعنی ساندرلند را با برد چهار بر یک عضو کردیم. گل دوم تیم از روی نقطه پنالتی را من زدم و هیچگاه چنین فشاری را در عمر خود تجربه نکرده بودم؛ حتی در ضربات پنالتی بازیهای بزرگ برای انگلیس. ۱۰ دقیقه بعد با با تکل خولیو آرکا زانوی چپ من هم شد و من مستقیماً از زمین بازی به بیرون رفتم.
در آن لحظات همه چیز از جلوی چشم من رد شد؛ ترک خانه در ۱۵ سالگی به مقصد ساوتهمپتون برای اینکه چیزی از خود بسازم تا درد کشیدن در آن لحظات در ورزشگاه لایت. به خوبی همه چیز را یادم هست: این من بودم و برای آخرین بار میتوانستم با شور به توپ ضربه بزنم. من داشتم درد میکشیدم اما نمیتوانم میزان احساس راحتی خود را توصیف کنم. یک ماه بعد برای رقابت بزرگداشت خود دقایقی به میدان رفتم اما به خاطر اینکه زانویم خرد شده بود به سختی میتوانستم حرکت کنم؛ کار من تمام شده بود.
راحتیای که درباره آن صحبت میکنم بیش از هر چیز از بعد جسمانی بود؛ دیگر خبری از زجر کشیدن برای بیدار شدن، رفتن به باشگاه، بازیهای پیشفصل که همیشه از آن متنفر بودم و احتمالاً سختیهای زیاد نبود. احساسات زیادی داشتم که غم هم جزئی از آن بود و چیزی پس ذهنم وجود داشت که من همیشه در عمرم برای گلزنی زندگی کردهام پس از الان باید چه کار کنم؟
من همچنان میل شدیدی به فوتبال داشتم و این آسودگی من تنها سه ماه دوام آورد؛ وقتی فصل ۲۰۰۶/۲۰۰۷ لیگ برتر انگلیس شروع شد با خود فکر میکردم که الان باید چه کنم؟ چرا صبح زود از خواب بلند میشوم؟ کار دیگری جز بردن بچهها به مدرسه دارم؟
هر چیزی که هویت من برای ۱۵ سال را شکل میداد از بین رفته بود. من باید راهی جدید پیدا میکردم چون میلی شدید به فوتبال داشتم. احساس بهترین بود، عجله برای گلزنی و تحسین همگان از بین رفته بود و دیگر برنمیگشت. هرچقدر زودتر سرتان را با چیزی گرم کنید بهتر است اما این میتواند شما را به جاهای تاریکی برساند
شخصیت هر کسی متفاوت است؛ احتمالاً رونالدو برای پنج سال دیکر بازی کند و اگر او بتواند این کار را بکند منصفانه خواهد بود. من مطمئن هستم که او نمیخواهد سوژه خنده در فضای مجازی باشد؛ اما میتوانیم بگوییم که او در تلاش است تا نقش خود را در زمین حک کند. با وجود اینکه من داد میزدم که برای یک بار هم که شده بگذار فرناندز ضربه کاشته را بزند، اما چیزی جز تحسین برای این ذهنیت ندارم. حتی شیرها نمیتوانند از سایه خود فرار کنند؛ اما من طوری که رونالدو این روزها شانههای خود را بالا میاندازد و سر خود را تکان میدهد و میدود را دوست دارم.
تا کنون نظری ثبت نشده است!