به بهانه تقابل حساس امروز دو تیم منچستریونایتد و لیورپول، به سراغ ریشههای نفرت و دشمنی بین هواداران این دو تیم رفتهایم.
به گزارش سایت رسمی فوتبال برتر؛ مهمترین مسابقه هفته سوم لیگ برتر انگلیس امروز بین منچستریونایتد و لیورپول برگزار میشود.
امروز برای اولین بار، در حالی منچستریونایتد در ورزشگاه اولدترافورد از رقیب دیرینه خود لیورپول پذیرایی میکند که دو سرمربی هلندی، یعنی اریک تن هاخ و آرنه اسلوت روی نیمکت دو تیم قرار دارند. جدال دو تیم پرافتخار فوتبال انگلیس که همواره به دربی انگلستان مشهور بوده و ریشه این اختلافات، به سالها قبل و مسائل کاملاً غیرفوتبالی برمیگردد.
نفرتی از جنس دشمنی شهرهای همسایه که در دربیهای مختلفی وجود دارد و اینجا در شمال غربی انگلیس، به اوج خود رسیده است. لیورپول و منچستر، با وجود نزدیکی و شباهتهای جغرافیایی، تفاوتهای شهرهای دشمن را دارند. بندر لیورپول به مد، موسیقی و سلبریتیهای خود مثل گروه بیتلز مشهور است و منچستریها همواره طبقهای کارگر در مواجهه با بندرنشینان لیورپول و پایتختنشینان لندن بودهاند. سوال اینجاست، ریشه مشکلات دو باشگاه بزرگ این شهرها که همچنان با قدرت به قوت خود باقیست به کجا برمیگردد؟
همه چیز از یک کانال شروع شد
حدود ۳۰۰ سال قبل، لیورپول اولین اسکله تجاری بزرگ انگلیس را دارا میشود و مرسیساید تبدیل به دومین بندر پرتردد این کشور میشود. بازرگانان مختلف از آسیا، آمریکا و کشورهای مختلف اروپایی به این شهر سفر میکنند و همین باعث انقلابی عظیم در شهر لیورپول میشود تا این شهر، تبدیل به یکی از قطبهای تجاری بریتانیا شود. سی مایل آنطرفتر و در شهر منچستر، جرقه رشد و پیشرفت اقتصادی این شهر با انقلاب صنعتی زده میشود. صنعت نساجی بریتانیا به طور کلی در اختیار مردم منچستر قرار میگیرد و این شهر به دلیل صنعت آن، به کوتونوپولیس مشهور است. به طوری که متفکرانی مانند مارکس و انگلس برای شهر منچستر، مانیفست کمونیستی مینویسند. دو شهر با اولین ریلهای مخصوص قطارهای بخار به یکدیگر وصل بودند و مسائل اقتصادی بریتانیا در سالهای پایانی قرن نوزدهم، سرآغازی بر مشکلات دو شهر میشود. همانطور که گفته شد، لیورپول با اسکله تجاریای بزرگتر از لندن، دارای بزرگترین اسکله تجاری کشور بود و مواد خام برای رسیدن به منچستر، باید از لیورپول عبور میکردند و همین، مردم منچستر را به این فکر انداخت تا برای دور زدن لیورپولیها، کانالی حفر کنند.
لیورپولیها که از تجارت با منچستریها سود میبردند، با حفر این کانال مخالف بودند و درخواست پول زیادی از مردم منچستر برای این کار داشتند اما در نهایت، منچستریها با حفر یک کانال در یکم ژانویه ۱۸۹۴ خودشان را به دریا وصل کردند و این، سرآغاز مشکلات مردم دو شهر در روزهای ابتدایی شهرت فوتبال بود. در همان سال حفر کانال، تیم نیوتون هیث یا همان منچستریونایتد امروزی که لباس زرد و سبز بر تن داشت، برای بقا در سطح اول فوتبال انگلیس باید با تیم برتر سطح دوم رقابت میکرد؛ تیم آبی و سفیدپوش همسایه، لیورپول! اولین رقابت رسمی دو تیم، با برتری دو بر صفر لیورپول همراه شد و پس از آن در سال ۱۹۰۲، نام نیوتون هیث به منچستریونایتد تغییر کرد و هفت سال بعد، ورزشگاه اولدترافورد به عنوان میزبان بازیهای خانگی یونایتد آغاز به کار کرد. جالب است بدانیم که اولین مسابقه رسمی برگزار شده در اولدترافورد نیز، بین منچستریونایتد و لیورپول بوده است.
رسوایی فراموش شده
یکی از رقابتهای خاص دو تیم به سال ۱۹۱۵ برمیگردد اما این دیدار، به دلیل رقابت سنتی دو تیم یا اتفاقات درون زمین مشهور نشده است. وقتی که آثار جنگ جهانی اول در لیگ مشهود بود، یونایتد برای بقا دست و پا میزد و لیورپول که در میانه جدول قرار داشت، با دو گل مغلوب یونایتد شد. بعدها اما مشخص شد که این مسابقه، تحت تأثیر تبانی بوده است و به رسوایی فوتبال انگلیس در سال ۱۹۱۵ مشهور شد. هفت بازیکن از دو تیم، به تبانی در تغییر نتیجه این مسابقه متهم شدند؛ سه بازیکن از یونایتد و چهار بازیکن از یونایتد. هر هفت متهم این رسوایی بزرگ، به طور مادامالعمر از فوتبال محروم شدند که همچنان سنگینترین حکم اتحادیه فوتبال انگلیس در تاریخ محسوب میشود. هر چند اتحادیه فوتبال انگلیس به بازیکنان حاضر در جنگ جهانی اول تخفیف داد؛ به جز سندی ترنبال، بازیکن بداقبال یونایتد که در جنگ جهانی اول پیش از بازگشت به مستطیل سبز کشته شد!
اسطوره لیورپول، معمار یونایتد
در سالهای پس از جنگ جهانی دوم، شکل رقابت بین لیورپول و منچستریونایتد تغییر کرد. یکی از مهمترین دلایل آن، سرمت بازبی اسکاتلندی بود. شاید شما او را به عنوان بزرگترین سرمربی منچستریونایتد پس از سرالکس فرگوسن بشناسید، فردی که گروهی از بازیکنان جوان را رهبری کرد، در سانحه هوایی مونیخ نجات یافت و پس از ۱۰ سال یونایتد را به اولین تیم انگلیسی تاریخ تبدیل کرد که به قهرمانی اروپا رسیده است. قلب بازبی در دوران بازی اما نه در منچستر، که در لیورپول میتپید. آنطور که مردم شهر لیورپول میگویند، او بیش از ۱۲۰ بازی برای لیورپول انجام داده و دوست داشته مربی این باشگاه باشد اما هیچگاه فرصت هدایت قرمزها را پیدا نکرده. در دهه ۶۰، مردم لیورپول بازبی را بازیکنانی میدانستند که لیاقت کاپیتانی تیم منتخب تاریخ باشگاه را دارد. بازبی اما بعدها هدایت یونایتد را برعهده گرفت و در سالهای ۵۶ و ۵۷، یک سال پیش از سانحه مونیخ یونایتد را به قهرمانی لیگ رساند.
پس از فاجعه هوایی مونیخ و در دهه ۶۰، بازبی تکههای گمشده پازل موفقیت منچستریونایتد را بار دیگر تکمیل کرد تا برای اولین بار در یک دهه، منچستریونایتد و لیورپول به طور مستقیم برای کسب افتخارات در رقابت باشند. دوست قدیمی بازبی، بیل شنکلی معروف در لیورپول روی کار بود. این دو سرمربی بزرگ، موفق شدند در دهه ۶۰ برای تیمهای خود افتخارات متعددی کسب کنند و این رقابت و کیفیت، در رویاروییهای دو تیم نیز تجلی یافت. رقابت آن روزها اما شبیه به چیزی بود که این روزها از لیورپول و منچسترسیتی میبینیم، رقابتی باکیفیت و جذاب، اما توامان با احترام و خالی از نفرت!
هولیگانیسم، آغاز دوباره نفرت
فرهنگ هواداری در بریتانیا پس از دهه ۶۰ به تدریج دچار تغییر شد و حالا نوبت جولان دادن «دیوانگان فوتبال» بود. رشد هولیگانیسم و درگیری هواداران تیمهای میزبان و مهمان در شهرهای مختلف، تب رقابتهای فوتبال در انگلیس را داغتر از قبل کرد. جو هواداری در ورزشگاههای از تماشای صرف فوتبال تغییر پیدا کرد و شعارها رنگ و بوی تازهای به فضای ورزشگاهها دادند. مسائل هویتی و آشوب روی سکوها، کمکم داشت تبدیل به شناسنامه فوتبال انگلیس میشد و در این فضا، درگیریها و نفرت بین هواداران نیز اجتنابناپذیر بود. در بین هواداران منچستریونایتد، پس از سقوط تاریخی به سطح دوم در سال ۱۹۷۴، گروهی از هواداران موسوم به «ارتش سرخ» شکل گرفتند و با بازگشت یونایتد به لیگ پس از یک سال، حضور این هواداران در آنفیلد تنور رقابت را مثل قدیم داغ میکرد. اوج رقابت دو تیم در دهه ۷۰، به فینال جام حذفی در سال ۱۹۷۷ برمیگردد.
در قرن بیست، برای اکثریت مردم فوتبالدوست انگلیس قهرمانی در FA Cup از لیگ اهمیت بیشتری داشت و در سال ۱۹۷۷، لیورپول آماده باب پیزلی که خود را برای سهگانه آماده میکرد، به منچستریونایتد رسید. مردم کوتونوپولیس، خود را آماده شکست مقابل برترین تیم وقت فوتبال انگلیس کرده بودند اما پیروزی دو بر یک در فینال جام حذفی، یکی از ماندگارترین مسابقات تاریخ دو باشگاه را رقم زد. این نتایج خوب در سالهای آینده هم ادامه پیدا کرد و فوتبال انگلیس به یک فرمول برای این دو تیم رسید؛ «لیورپول جامها را میبرد، منچستریونایتد لیورپول را»!
مردی که همه چیز را تغییر داد
پادشاه انگلیس، پادشاه اروپا و پادشاه همه چیز لیورپول بود؛ این مسئله، بیشک هواداران یونایتد را آزار میداد. منچستریونایتد با ۷ قهرمانی لیگ، کیلومترها با لیورپول به عنوان پرافتخارترین تیم فوتبال کشور فاصله داشت و فقط در خواب رویای رسیدن به آنها را میدید، اینجاست که به سال ۱۹۸۶ و ظهور سرالکس فرگوسن میرسیم. در روزهای تاریک یونایتد، مرد اهل آبردین با یک شعار عجیب پا به اولدترافورد گذاشت، پایین کشیدن لیورپول از تخت پادشاهی! ادعایی که نه تنها لیورپولیها، بلکه هواداران منچستریونایتد نیز آن را باور نداشتند. وقتی در سال ۱۹۹۲ یونایتد پیش از اولین فصل لیگ برتر انگلیس به شیوه فعلی قهرمانی را از دست داد، تقریباً هواداران لیورپول به این باور رسیده بودند که یونایتد هیچگاه قرار نیست به قهرمانی لیگ برسد.
بازی به دست فرگوسن تغییر کرد؛ پس از اینکه هواداران نوجوان یونایتد با دیدن موفقیتهای لیورپول در دهههای ۷۰ و ۸۰ بزرگ شدند، حالا نوبت لیورپولیها بود که قهرمانیهای متوالی فرگوسن، دوگانه با پیروزی مقابل لیورپول در فینال حذفی، اولین سهگانه یک تیم انگلیسی با از پیش رو برداشتن قرمزهای آنفیلد در مسیر و تبدیل شدن منچستریونایتد به پرافتخارترین تیم لیگ برتر انگلیس را تماشا کنند. مثل دوران قدرت لیورپول، رقیب اما هیچگاه برای تیمی که جامها را درو میکرد دست و پا بسته نبود، لیورپولی با اسطورهای مثل جرارد همواره برای یونایتد سرالکس مشکلساز بود و حتی یک بار در فینال جام اتحادیه نیز این تیم را شکست داد. این نزدیکی رقابت با وجود تفاوت دو تیم در نتایج کلی، تنور رقابت و نفرت را مثل همیشه داغ نگه داشت.
دور، دور بندرنشینان است
حالا ۱۱ سال از بازنشستگی سرالکس فرگوسن گذشته و لیورپول زودتر از منچستریونایتد قهرمانی لیگ را تجربه کرده است. شاید نتایج دو تیم در سالهای اخیر سینوسی باشد اما قطع به یقین، لیورپولیها در یک دهه اخیر روزهای خوش بیشتری را نسبت به همسایگان خود تجربه کردهاند. باخت هفت بر صفر فصل گذشته، حتی در فصلی که یونایتد بالاتر از لیورپول لیگ را به اتمام رساند نشان داد که یک مرد آلمانی، آنفیلد را تبدیل به یک دژ مستحکم مقابل شیاطین سرخ کرده است. بعد از ۹ سال، بالاخره یک سرمربی دیگر به جز یورگن کلوپ روی نیمکت لیورپول نشسته و بیتردید این اتفاق، به جذابیتهای مسابقه امروز اضافه میکند.
تا کنون نظری ثبت نشده است!